ساسو (sasoo)

ساخت وبلاگ
زمانه ای بود که تنها مردگان میتوانستند لبخند بزنند خشنود از آرامش خویش#آنا_آخماتواپانزدهمین سال نبودنت پانزدهمین سالِ دیدن خنده هایت در قاب تصویرها .پانزدهمین سالی که دی ماه هایش تماما روزهایی اشک آلود و شبهایی پرکابوس دارد .همین چند شب پیش بود مامان نیمه شب از خواب پریدم آنقدر بیدااار بودم که روز ها اینگونه نیستم . بعد با تمام جزئیات مثل یک فیلم مستند تمام سکانسهای لحظه ی رفتنت رو از ذهن گذراندم اشکهام تبدیل به هق هق گریه شد او بیدار شد بغلم کرد ترسیده بود هی می پرسید چی شده؟ کابوس دیدی؟‌ چیزی نیست .چه میتوانستم بگویم به کسی که تمام عمرش خودش رنج دوری عزیزان داشته ! پانزدهمین سال است هزارمین سال هم که باشد دلم برایت تنگ و چشمهام گریان است مامان خوب و قشنگم ..که زندگی چیزی جز هجران و نیستی و حرمان نداشته و ندارد . فقط اسمش زندگیست اما سراسر مرگ و فنا و نیستی است .غربتکده ای پردرد که جان آگاه را می فشرد می فشرد آنقدر که روزی جانی نماند .. ساسو (sasoo)...
ما را در سایت ساسو (sasoo) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akaghaze-kahi4 بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 16:35

بعد از گذاشتن یک استوری اینستاگرامی در یادبود پانزدهمین سال رفتن مامانبا* نون* کمی در دایرکت حرف زدیم. دختر گفت : تو سالگرد خاله جان را هر سال نوزدهم میگیری ما بیست و سوم دی ماه.رفتم سر تقویم سال ۸۶ خیلی خاطرات خوب و بد توش زنده شد .حتی یه رسید هم بود از آخرین اکوی مامان در بیمارستان امام خمینی تهران به قیمت بیست و سه هزارتومان.کاغذ نوی نو مونده بود بدون اینکه حتی کمرنگ شود .به تاریخ دهم دی ماه هشتاد و شش شمسی.بعدش امروز * ف* در عکس العمل به نوشته ی استوری در مورد مامان که کمی شبیه پست قبلی وبلاگم هست واسم یه روش درمانی نوشت :نوشتن احساساتت روی کاغذ و متنش:میدونم دست به قلمی فهیمه جون خودتولی تک تک اون حالت رو روی قلم بیار و شاید خشمی که کسانی باید بودن در اون روز کنار تو و مامان و نبودن و تو رو دلگیرتر کرد و اینک هرچی از همه بیشتر چه حسی تو رو اذیت کرد تو اون لحظه!و دوست داشتی هنوز با مامان چه چیزهایی رو تجربه کنی و نکردی؟اینا خیلی به آروم شدن قلب مهربونت کمک میکنهخیلی خیلی سخته از دست دادن مادر و اینکه تو توی اون حالت و تنها بودی که مامانت رو از دست دادیبا خودم گفتم : مگه تا حالا این پانزده سال چه میکردم؟فقط می نوشتم اصلا خیلی نوشتم ، در وبلاگ در دفترهام در پستهای اینستام .درسته تاثیر داشت اون لحظه ها .ولی درد کنده شدن جزئی از قلب . درد ناقص شدن ، درد حرمان ، نیستی ، خالی شدن، نبودن آدمهای مهم زندگیت هرگز التیام کامل پیدا نمیکنه.و عجیب اینه هر سال دقیقا درد جداگانه ی خودش رو داره .مخصوص همون سال .درد سال اول و دوم و سوم شدیدترینش هست همه چی زجرآور و شکنجه آور و ملتهب و روز و شب دوست داری در هاله ای از مه خودت رو گم کنی . دوست داری تو هم نباشی. و یا باشی و دیده شوی . دوگانگی ساسو (sasoo)...
ما را در سایت ساسو (sasoo) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akaghaze-kahi4 بازدید : 82 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 16:35

بعد از مهاجرت فهمیدم آدمها وقتی می میرند چه میشوند؟!میشود گفت شبیه سازی شده ی دنیای بعد از مرگ را دیدم ،(نمیخواهم بگویم تغییر کشورت بد است)بعد از مهاجرت فهمیدم میشود بود در همین جهان وجود داشت زندگی کرد با انبوهی آشنای چهل و اندی ساله ولی یکهو از یک روزی از یک ساعتی با یک پرواز تا آخر عمر دیگر هیچکدامشان را ندید.(آدمهای زیادی از ایران آمدند و هرگز نتوانستند برگردند از بیم جان )تو ناگاه از آنهمه آدم که هرکدام را بارها و بارها و روزانه میدیدی . تعداد بسیاریشان را سالی چندبار و خیلیاشان را هر هفته هر ماه ..دیگر جز تعداد اندکی از گردن به بالا در تصویری ویدیویی بر گوشی بقیه محو میشوند.اگر چه شاید بی خبر نیستی از روزگار بعضیهاشان به لطف رسانه های اجتماعی که خود میدانید یکهزارم چیزی که دررواقعیت هست نمیشود .خیلی ها هم نمیدانند که تو از آنها خبر داری از حال و روزشان اما نمی بینیشان ، و تو هم میدانی انها هم از روزگار تو میدانند دورادور اما خب مطمئنا نمی تواند زیاد به حقیقت نزدیک باشد.از این واقعیت ها که بگذریم میرسیم به دلتنگی های عجیب و غریب.مثلا بزرگ شدن بعضی چیزها برای آدم . دلتنگی های یهویی و تبدیل شدنش به بزرگترین حرمان زندگی ات . گاه همین دلتنگی های ساده و ناتوانی ای عمیق برای نداشتنشان تا مرز افسردگی می کشاندت. گویی از سرزمین مردگان دستانت را دراز کرده ای صداشان میزنی ولی نمی شنوند. بعد به خودت میگویی : حالا مگر ایران بودی به این چیزهای ساده توجه میکردی؟ نه والاه .اما اینجا بین خاطرات گذشته و آینده ای نامعلوم که از اول الف باید بسازیش گیر افتاده ای و هر تکان بال مگسی هر یادآوری ای از گذشته چون طوفان نوح برزخی اندوهبار برایت می سازد که انگشت به دهان و متعجب از خودت از ساسو (sasoo)...
ما را در سایت ساسو (sasoo) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akaghaze-kahi4 بازدید : 87 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 16:35